به نام خدا
من امروز داشتم ادبیات 2 می خوندم که به درسی رسیدم که واقعا زیبا بود. قبلا بهش دقت نکرده بودم ... تازه فکرم نکرده بودم... فکر کنم برای کسایی که تا حالا اینو خوندن و مثل من بهش نکردن جالب باشه:
ناتانائیل، آرزو مکن که خدا را در جایی جزء همه جا بیابی. هر مخلوقی نشانی از خداست و هیچ مخلوقی او را هویدا نمی سازد. همان دم که مخلوقی نظر ما را به خویشتن منحصر کند، ما را از خدا برمی گرداند.
ما همگی اعتقاد داریم که باید خدا را کشف کرد. دریغا که نمی دانیم همچنان که در انتظار به سر می بریم، به کدام درگاه نیاز آوریم. یرانجام این طور نیز میگوییم که او در همه جا هست، هر جا و نا یافتنی است.
به هر کجا که بروی جز خدا چیزی را دیدار نمی توان کرد. خدا همان است که پیش روی ماست. ناتانائیل، ای کاش " عظمت" در نگاه تو باشد نه در چیزی که به آن می نگری.
ناتانائیل، من شوق را به تو خواهم آموخت، اعمال ما به ما وابسته است، همچنان که درخشندگی به فسفر. درست است که اعمال ما ما را می سوزاند، ولی تابندگی ما از همین است و اگر روح ما ارزش چیزی را داشته دلیل بر آن است که سختتر از دیگران سوخته است.
برای من " خواندن" این که شن ساحل نرم است کافی نیست، می خواهم پای برهنه ام این نرمی را حس کند. معرفتی که قبل از آن احساسی نباشد، برای من بیهوده است. هرگز در این جهان چیزی ندیده ام که حتی اندکی زیبا باشد، مگر آن که فورا آرزو کرده ام تا همه مهر ما آن را در برگیرد.
مائده های زمینی، اثر آندره ژید
سلام
ok عزیزم من با تبادل لینک موافق هستم
من این کتاب را سالها قبل در ایران خواندم. و واقعا یکی ازبهترین کتابهائست که تا کنون خوانده ام